چو ایران نباشد تن من مباد ... بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

papillon: 2014-02-16

Friday, February 21, 2014

زمستان

سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت 

سرها در گريبان است 
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را 
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند 
كه ره تاريك و لغزان است 
وگر دست محبت سوي كسي يازي 
به اكراه آورد دست از بغل بيرون 
كه سرما سخت سوزان است 
نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ، ابري شود تاريك 
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت 
نفس كاين است ، پس ديگر چه داري چشم 
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين 
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آي 
دمت گرم و سرت خوش باد 
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي

منم من، ميهمان هر شبت، لولي وش مغموم 
منم من، سنگ تيپاخورده ي رنجور 
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور 
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم 
بيا بگشاي در، بگشاي ، دلتنگم 
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد 

تگرگي نيست، مرگي نيست 
صدايي گر شنيدي، صحبت سرما و دندان است 

من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم 
چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست 

حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است 
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده 
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است 
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است 

سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت 
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان 
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين 
درختان اسكلتهاي بلور آجين 
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه 
غبار آلوده مهر و ماه 
زمستان است 


مهدی اخوان ثالث