Thursday, January 5, 2017
خامنهای: اگر جلوی بدخواهان در سوریه گرفته نمیشد باید در تهران و خراسان میجنگیدیم
Thursday, October 27, 2016
نامه پر از درد آزیتا رفیع زاده شهروند بهایی از بند زنان اوین
خانه تكهتكه شده ما
وقتی سوم آبان ۹۴ پا به زندان گذاشتم تا حکم ۴ سال حبس ام را تحمل کنم بشیر ۶ ساله ام را به اغوش پر مهر پدرش سپردم. در زندان شنیدم پسرم ایام حبس و دوری مرا به شمار شب های فراقمان محاسبه کرده و گفته من باید ۱۴۴۰ شب بخوابم تا مادرم بیاید . ۱۲۶ شب از شب های درد آلود فرزندم گذشت تا نهم اسفند ۹۴ درست روز ملاقاتم همسرم نیز بازداشت و برای تحمل ۵ سال حبس به اوین آورده شد و به یک باره بشیر تنهای تنها شد. از تصور خالی شدن خانه ام از وجود پدر و مادر و باقی ماندن کودکی ۶ ساله در خانه همواره بغض فرونخورده ای داشتم. چاره ای نداشتیم و تظلم خواهی هایمان پیش تمام مراجع قضایی و حتی نمایندگان مجلس و هر کس که امیدی به یاریش داشتیم به سرانجام نرسید.
دل خوش داشتم که به دلیل بودن همسرم در زندانی که من هم در همان زندان در حبس بودم ، چهارشنبه ها کانون خانواده از هم گسسته شده مان پشت میز سالن ملاقات زندان اوین دور هم گرد می ايیم و بشیر هر هفته یک ساعت بودن با خانواده راتجربه کرده و پدر و مادر را در کنار خود حس می کند . چهارشنبه ها ساعت یک ونیم برای من ، پیمان و بشیر ساعت رویایی بود و حس خانواده بودنمان را به تماشا می نشستیم. افسوس ان هم نپایید.
روز پانزدهم مهرماه ۹۵ برای ملاقات با پیمان صدایم کردند. ملاقات برای خداحافظی بود. پیمان را به رجایی شهر منتقل کردند. هر چند او در اندرزگاه ۸و من در بند زنان زندان اوین در حبس بودیم و بشیر فقط یک ساعت در هفته با ما بود، اما دلم به بودن در یک محبس به نام اوین خوش بود. از داشتن امکان هفته ای یک بار دور هم نشستن و تکرار حکم خانواده، پدر، مادر و فرزند دل خوش بودیم. اما افسوس در این سرزمین همان دلخوشی هم برای بشیر من دوام نیاورد.
ملاقات بعدی بشیر گفت: مامان امروز بابا نمی آيد. خودم می دانم بابا را از اینجا برده اند. نمی دانستم دیگر به او چه بگویم. او فقط ۶.۵ سال دارد جان کوچکش را نمی توانم بیش از این بی تاب ببینم. نگاه چشم های نگران و به دور از پدر و مادرش بلند تر و رساتر از هر فریادی تا عمق جانم فرو می رود.من یک مادرم و او فرزند کوچک من است. به آغوش می فشارمش و باز او را از من میگیرند و می برند و من در اوین ، پیمان در رجایی شهر و بشیر در خانه ، خانواده تکه تکه شده مان را حفظ می کنیم.
برگرفته از صفحه فیسبوک اتنا دائمی
وقتی سوم آبان ۹۴ پا به زندان گذاشتم تا حکم ۴ سال حبس ام را تحمل کنم بشیر ۶ ساله ام را به اغوش پر مهر پدرش سپردم. در زندان شنیدم پسرم ایام حبس و دوری مرا به شمار شب های فراقمان محاسبه کرده و گفته من باید ۱۴۴۰ شب بخوابم تا مادرم بیاید . ۱۲۶ شب از شب های درد آلود فرزندم گذشت تا نهم اسفند ۹۴ درست روز ملاقاتم همسرم نیز بازداشت و برای تحمل ۵ سال حبس به اوین آورده شد و به یک باره بشیر تنهای تنها شد. از تصور خالی شدن خانه ام از وجود پدر و مادر و باقی ماندن کودکی ۶ ساله در خانه همواره بغض فرونخورده ای داشتم. چاره ای نداشتیم و تظلم خواهی هایمان پیش تمام مراجع قضایی و حتی نمایندگان مجلس و هر کس که امیدی به یاریش داشتیم به سرانجام نرسید.
دل خوش داشتم که به دلیل بودن همسرم در زندانی که من هم در همان زندان در حبس بودم ، چهارشنبه ها کانون خانواده از هم گسسته شده مان پشت میز سالن ملاقات زندان اوین دور هم گرد می ايیم و بشیر هر هفته یک ساعت بودن با خانواده راتجربه کرده و پدر و مادر را در کنار خود حس می کند . چهارشنبه ها ساعت یک ونیم برای من ، پیمان و بشیر ساعت رویایی بود و حس خانواده بودنمان را به تماشا می نشستیم. افسوس ان هم نپایید.
روز پانزدهم مهرماه ۹۵ برای ملاقات با پیمان صدایم کردند. ملاقات برای خداحافظی بود. پیمان را به رجایی شهر منتقل کردند. هر چند او در اندرزگاه ۸و من در بند زنان زندان اوین در حبس بودیم و بشیر فقط یک ساعت در هفته با ما بود، اما دلم به بودن در یک محبس به نام اوین خوش بود. از داشتن امکان هفته ای یک بار دور هم نشستن و تکرار حکم خانواده، پدر، مادر و فرزند دل خوش بودیم. اما افسوس در این سرزمین همان دلخوشی هم برای بشیر من دوام نیاورد.
ملاقات بعدی بشیر گفت: مامان امروز بابا نمی آيد. خودم می دانم بابا را از اینجا برده اند. نمی دانستم دیگر به او چه بگویم. او فقط ۶.۵ سال دارد جان کوچکش را نمی توانم بیش از این بی تاب ببینم. نگاه چشم های نگران و به دور از پدر و مادرش بلند تر و رساتر از هر فریادی تا عمق جانم فرو می رود.من یک مادرم و او فرزند کوچک من است. به آغوش می فشارمش و باز او را از من میگیرند و می برند و من در اوین ، پیمان در رجایی شهر و بشیر در خانه ، خانواده تکه تکه شده مان را حفظ می کنیم.
برگرفته از صفحه فیسبوک اتنا دائمی
Sunday, September 25, 2016
Sunday, August 28, 2016
Tuesday, August 2, 2016
شهرام احمدی از زندان تا اعدام
اردیبهشتماه سال ۱۳۸۸، شهرام احمدی هنگام بازگشت از مسجد به سمت خانه مورد هدف گلوله قرار گرفت و یک کلیه و بخشی از رودهاش را از دست داد. او چند روز در بیمارستان بستری بود و پس از آن به اطلاعات سنندج منتقل شد و مدت یک سال تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت. پس از این بود که به زندان رجاییشهر منتقل شد و پس از آن به بند ۳۵۰ انتقال یافت. احمدی در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران که ریاست آن را قاضی مقیسه به عهده داشت به اتهام محاربه از طریق ارتباط با گروههای سلفی که مورد قبول متهم نبود به اعدام محکوم شد. شهرام احمدی ۳۳ ماه را در زندان انفرادی و تحت شکنجه در اداره اطلاعات سسندج گذراند. در سال ۱۳۹۲ براثر عفونت و خونریزی شدید کلیه که بر اثر اصابت گلوله ایجاد شده بود بارها به بهداری زندان منتقل شده بود. شهرام احمدی امروز ۱۲ مردادماه ۱۳۹۵پس از تحمل هفت سال زندان و شکنجه در حالی که خانوادهاش برای آخرین ملاقات با او در راه تهران بودند به اتهام محاربه همراه با چند زندانی دیگر اعدام شد
Wednesday, July 6, 2016
هشت روز اعتصاب غذا
تصور اینکه مادری را از کودکان خرد سالش جدا کردهاند به هر دلیلی نشان از اهریمن صفتی و سفاکی نظامی را دارد که برای مقابله با مخالفان و منتقدان خود از هیچ جنایتی دریغ نمیکند نرگس محمدی در حال سپری کردن هشتمین روز اعتصاب غذای خود فقط و فقط برای اولین و مسلمترین حقی که هر مادری نسبت به فرزندان خود دارد است و دولت تدبیر و امید همچنان نمایندگان خود را برای مذاکرات روی پرده و پشت پرده راهی کشورهای دیگر میکند
Monday, July 4, 2016
ایران من: ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ي ﺳﺘﺎﺭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﺩﺭ ﻭﺑﻼﮒ ﺷﺨﺼﻲ اﺵ
مدتی است نظام جمهوری اسلامی به هر
طریقی شده فعالان وایرانیان مستقل را تحت فشار شدید قرارداده که حق اظهار نظر در
مورد مسائل کشور را ندارید، از تحدید، بازداشت شکنجه گرفته ...تا اعدام راانجام می
دهد برای ترساندن افراد! هرروز یک مشکل را در جلو پای افراد قرار می دهد. ایمیل،
مسیج و ضرب وشتم در خیابان کمترین کاری است که انجام می دهند! دیروز بنده را تحدید
می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی می
گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد می گویند وراجی زیاد می کنی،
می گویم چیزی که می بینم ومیشنوم می نویسم، می گویند هرکاری بخواهیم می کنیم هررفتاری را
انجام میدهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام
ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده! می گویند مردم فلسطین وبحرین در
عذاب هستند و کسی نیست یادی از آنها کند شما وطن فروش هستید! بنده وامثال من وطن
فروش نیستیم عاشق ملت خود هستیم شما هستید که بیگانه پرست و وطن فروش هستید. روز
وشب تلفنهای تحدید آمیز قطع نمی شود گویی قرار است با هر سُخنی دهانمان را ببندیم بنده به عنوان یک ایرانی می گویم من نمی توانم
دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم. بنده می گویم آقایان شما زیاد وراجی انجام می
دهید و با این اراجیف کشور را به نابودی کشاندید. من سکوت نمی کنم حتی اگر قرار به
رسیدن لحظه مرگ من باشد در هرکجای دنیا که باشم وتحدید از طرف هرکسی باشد برای
بنده اهمیت ندارد.آقایان دهانتان را ببندید ظلم نکنید تا افشاگری نکنیم.
نظام جمهوری اسلامی، فریاد،وا مصیبتابرای
فلسطین، بحرین وبسیاری از کشورها سر میدهدو از نبود آزادی بیان و اطلاع رسانی نشدن
از آن کشورها ابراز نگرانی می کند. اما نمی گوید این همه فیلم وعکس که به صورت حرفه
ایی گرفته می شوداز کجا می آید؟ نمی گوید چگونه
اطلاع رسانی نمی شود، که گزارشگران، شبکه های
تلوزیونی نظام به طور مستقیم از آن کشورها، گزارش زنده تهیه می کنند وبه خوردمردم میدهند.
آن هم گزارشاتی یک طرفه و آنقدر این مطالب رابه زور به خورد مردم می دهند، که حالت
تهوع وتنفراز دیدن شبکه های جمهوری اسلامی به انسان دست می دهد. اما درمورد وضعیت اسفبارنقض
مداوم حقوق بشر در ایران سکوت می کند! ازهر روزبازداشت، شکنجه، زندان واعدام های دسته
جمعی سخنی به میان نمی آورد، زندانیان سیاسی رادر بدترین شرایط و بدترین وضعیت قرار
می دهدبرای شکسته شدن آنها اما خبری از وضعیت آن عزیزان نه تنهابه وکلا آنها نمی دهند
وحتی اجازه داشتن وکیل را به آنها نمی دهند!
بلکه حتی از اطلاع رسانی ازحال آن عزیزان به خانواده هایشان جلوگیری می کند!؟ خانواده های این عزیزان راتهدید می کند، که نه
اجازه مصاحبه ونه اطلاع رسانی به هرگونه درباره عزیز خود ندارید؟! تهدید خود را به این مرحله ختم نمی کنند، و اظهار
می دارند، اگراطلاع رسانی کنید خود وجان خانواده خود را به خطرمی اندازید؟! می گویند
دختران واعضای خانواده رابازداشت می کنیم.
شعار آنها این است. ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما
اطلاع رسانی نکنید!
"آقایان" این چه قانونی است؟ در کجا این قانون اجرای شده؟ واکنون شما این قانون را برای مردم ایران به ارمغان
آوردید. این قانون جز درکشورهای دیکتاتوری جای دیگری اجرای شده؟ باور کنید در بدترین کشورهای دیکتاتوری دنیا هم
این طور قانون من درآوردی اجرایی نشده! وحتی اگر اجرای هم شده باشد به اسم حکومت تمام
شده، برای چند روز حکومت کردن بیشتر آیا ارزش این همه
ظلم کردن را دارد؟ آیا قانون من درآوردی شما پیش وجدان خود اعتباردارد؟.
حال من نظر دیگری میدهم. شما اگر از اطلاع
رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید،
شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود. در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شودبلکه
به زودی بساط ظلم شما برسرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال
ظلم وستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، وهرکس در این کار کوتاهی کند به خود
وبه وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است!
چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی
اگر این ابراز مخالفت در گوشه ای خلوت خانواده گی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات
خود نه ترسانیدچون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما
را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که
ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما
سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم
در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران.
نویسنده ستار
Friday, June 24, 2016
Wednesday, June 15, 2016
Friday, May 27, 2016
یکی از سایبریهای جمهوری اسلامی
این صفحه متعلق به ارتش سایبری جمهوری اسلامی میباشد و بر روی صفحهٔ من پیغام گذاشت و این را در وبلاگ شخصی خودم منتشر کردم برای اطلاع رسانی به بازدید کنندگان این وبلاگ لینک مربوط به این صفحه در کنار عکس گذشته شده
https://about.me/kaafmeem

Wednesday, May 18, 2016
لاریجانی: تعداد بهمنوار اعدامها، قصاص را زیر سؤال برده است

سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر میگویند ایران پس از چین بیشترین اعدامها را در جهان دارد. عفو بین الملل نیز ماه گذشته اعلام کرد، در سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۶۳۴ نفر در جهان اعدام شدند که از این تعداد، ۹۷۷ نفر در ایران اعدام شدند.طبق این گزارش میزان اعدامهای ایران در ۲۰۱۵ نسبت به سال پیش از آن یعنی سال ۲۰۱۴ که ۷۴۳ اعدام شدند، افزایشی چشمگیر داشته است.
Monday, May 16, 2016
یکی از توهمات احمدی نژاد

27 ژانویه روز جهانی یادبود هولوکاست خوانده می شود
اما محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران بارها این موضوع را زیر سوال برد. احمدی نژاد در سال 90 در یکی از سخنرانیهای خود تاکید کرد: «همه مقدمات تاسیس اسرائیل مبتنی بر دروغ و فریبکاری بوده و یکی از این دروغ های بزرگ افسانه هولوکاست است.»
طرح موضوع هولوکاست یکی از محورهای انتقادات از احمدی نژاد در جریان مناظرات انتخاباتی سال 88 و 92 از سوی منتقدان وی بوده است.
در پی دیدار فائزه هاشمی از فریبا کمالآبادی زندانی بهایی و واکنش اکبر هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی: فایزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند
فائزه هاشمی: خلافی نکرده و پشیمان نیستم... باید هزینه داد
پس از دیدار فائزه هاشمی و فریبا کمالآبادی، زندانی بهایی فشارها بر هاشمی رفسنجانی افزایش یافت. او در گفتوگویی با روزنامهی جمهوری اسلامی این کار دخترش را نادرست دانست و گفت:
«فایزه اشتباه بدی کرده و بایدآن را تصحیح و جبران کند.» رفسنجانی از طرفی گفت:
«فرقه ضاله بهاییت یک فرقه استعمار ساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و میجوییم.»
«فرقه ضاله بهاییت یک فرقه استعمار ساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و میجوییم.»
وبسایت انتخاب آورده است که این گفت و گو قرار است فردا در روزنامه «جمهوری اسلامی» منتشر شود.
خبرگزاری فارس با انتشار سخنانی از فايزه هاشمی که به گفتهی این خبرگزاری در گفتوگو با یورونیوز بیان شده است آورده است:
«من دیدن خانم کمالآبادی رفتم به دلیل اینکه همبندی من بود و شش ماه با هم زندگی کردیم و بعد از هشت سال برای پنج روز مرخصی آمده و این دیدار خیلی چیز عادی و معمولی و مسئله پیشپاافتادهای است.
فائزه در ادامه مصاحبه میگوید: بارها گفتهام من این زندان را خیلی دوست داشتم و بسیار تجربه گرانبهایی برای من بود. خیلی چیزها آنجا یاد گرفتم، خیلی چیزها را متوجه شدم و این هم یکی از ارتباطاتی بود که آنجا ایجاد شده بود و خود اینها سبب ایجاد این ارتباطات شدند.
خانم هاشمی در پاسخ به این سؤال یورونیوز که انتشار عکس شما علاوه بر فشار و حمله به شما موجی از توهین و اتهام زنی به بهائیان را هم به دنبال داشته و در این مورد چه فکر میکنید؟ میگوید: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه ده وجب. فکر نمیکنم فرقی برای آنها [بهائیان] بکند این قضایا و شاید اصلاً بدشان هم نیاید که اینقدر مطرح باشند.
فائزه هاشمی در ادامه مصاحبه می گوید: موضوع من نسبت به بهاییها، موضوع حقوق بشری است. اینکه ما بهعنوان دین این گونه تبعیض قائل شویم و اینگونه ظلم بکنیم به بهاییها و سایر گروهها مثل اصلاحطلبان درست نیست. شما ببینید چقدر بچههای اصلاحطلب داریم که از دانشگاهها اخراج شدهاند و زندان رفتهاند به این دلیل که از حکومت انتقاد کردهاند. اینها ظلم است در مورد بهاییها هم همین است.
او در پاسخ به این سؤال که برخی از انتشار عکس انتقاد کردهاند و معتقدند که نباید عکس شما منتشر میشد میگوید: الآن دیگر در این دنیای امروزی دست توی دماغتان هم بکنید سایتها منتشر میکنند. فقط هم افراد شناخته شده نیستند افراد دیگر هم در شبکههای مجازی عکسهای خانوادگیشان را منتشر میکنند و این یک مسئله عمومی است اما به کسانی که می گویند نباید عکس منتشر میشد و این دیدار مخفی میماند باید بگویم ما عادت به مخفی کاری، تظاهر، ریاکاری و دروغ گفتن نداریم. وقتی هم کاری میکنیم اصرار نداریم مخفی بماند. من کار خطایی نکردهام که بخواهم مخفی بماند یا نگران باشم. پرسیدند عکس بگیریم؟ گفتم بگیرید چه اشکالی دارد؟ من کار خطایی نکردهام و عادت هم به مخفی کاری ندارم خانواده ما اصلاً اینطوری هستند و خیلیها معتقد هستند چوبهایی که ما میخوریم و هزینههایی که میدهیم به خاطر صداقت و سادگیمان است که نمیتوانیم دروغگو باشیم و تظاهر کنیم. الآن هم پشیمان نیستم.
فائزه هاشمی در ادامه مصاحبه میگوید: این موج هم میگذرد من نگران نیستم، نگذشت هم مهم نیست باید هزینه داد.
Sunday, May 15, 2016
Friday, May 13, 2016
شیرین علمهولی

فریدون شامی وکیل شیرین تایید کرده بود که شیرین بمبی را در نزدیکی یکی از پادگانهای سپاه پاسداران کار گذاشتهبود، اما زمانی که دکمه کنترل بمب را فشار میدهد، به کسی آسیبی نمیرسد. وکیل شیرین اتهام محاربه را برای موکلش قبول داشت اما به حکم اعدام اعتراض کرده و معتقد بود دادگاه میتوانست حکم به تبعید شیرین صادر کند.
به گفته او این دختر زمان دستگیری سواد نداشت و تنها کردی حرف میزد و در زندان تا کلاس پنجم درس خوانده و فارسی را یاد گرفته بود.
Sunday, May 1, 2016
Saturday, April 23, 2016
یکی از آرزوهای شیرین من
امروز یه هوو چشمم افتاد به یک خبر در مورد آبجو و نوشیدن آبجو در فصل تابستان در آلمان با خوندن متن خبر ذهنم رفت به سمت و سوی مملکت خودمون و عرق سگی و ماست و خیار دلم یه بد جوری هوای اون طعم تلخ عرقای دو آتیشه مملکت خودمونو کرد من خودم همیشه عرقو از هم وطنهای ارمنی میخریدم و خدایشم همیشه جنس خوب تحویل میگرفتم نه مثل الان که خبرای وحشتناکی در مورد کسانی که بر اثر مصرف مشروبهای تقلبی یا کور شدن یا که مردن رو میشنوم. وقتی بحث عرق و عرق خوری پیش میاد اون قدیمیا از زمان قبل از انقلاب و دورهٔ پهلوی تعریف میکنن که من وقتی میشنوم تو خیال خودم به اونایی که انقلاب کردن و مملکت رو به این روز انداختن لعنت میفرستم و خیلی وقتا نه صادقانه بگم همیشه تو دلم میگم ای کاش من سی سال زودتر به دنیا میومدم.
Tuesday, December 8, 2015
Thursday, November 26, 2015
اگر خمینی قبل از ورود به ایران کشته میشد
دقیقا همان داستان کربلا که پس از هزارچهارسد سال قهرمانی افسانهای در داستانهای تعزیه خوانان و مادر بزرگان وجود دارد که هیچ سندی منوط بر واقعی بودن چنین اشخاصی و چنین اتفاقاتی وجود ندارد اگر خمینی در بدو ورود به ایران کشته میشد یا اتفاقی برای او میافتاد همانطور که بعد از مرگش و با وجود تمام جنایات و دروغهایی که در دوران خلافتش انجام داد و گفت مراسم خاکسپاریش اینچنین برگزار شد و هنوز در سالگرد مرگش بسیاری از مردم به عزا مینشینند، خمینی تبدیل به قهرمانی جاودانه میشد همانند قهرمانان کربلا!
آغاز اجرای مرحله جدید طرح امنیت اخلاقی در پایتخت
گشت ارشاد یکی دیگر از سوگلیهای جمهوری اسلامی این روزها دوباره عزم راسخ خود را در سرکوب کردن مردم ایران نشان میدهد تا نشانگر این باشد که جمهوری اسلامی ایران توان کافی برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم را دارد و همچنان در تعرض به حریم زندگی شهروندان خود استوار است تا معنایی دیگر به وظایف دولت نسبت به مردم در جامعه را تعریف کند
همشهری آنلاین:
Subscribe to:
Posts (Atom)